سلام عزیزم الان که دارم این پستو برات تایپ میکنم شدیدا با من در جنگ و جدل هستی یه جوری خودتو تکون میدی که جیغم میره اسمون بابای پیشم خوابیده ولی بیدار نشد عجیبه ها با این همه سر صدای من حتما پیش خودت فکر میکنی که باعث اذیت من شدی اما عزیزم اگرچه خیلی دردناک شده حرکتات چون جات تنگه ولی من بیش از پیش عاشق تکون خوردنات شدم و حس میکنم انشاا..وقتی دنیا اومدی دلم برای این ورجه وورجه کردنات تنگ میشه عزیزم خریدای کویت هم تموم شد اینجا هم سیسمونیت به لطف خدا تکمیل شد و کم کم خودمونو اماده میکنیم که بیای پیشمون انشاا..سر وقت ..سرموعد دوست دارم 20 دی به دنیا بیای یا 10 عددای قشنگین ! راستی خوشگلکم ازمایش سکری یا همون قند هم دادم خدا روشکر نرمال نرمال بودم انشاا..هفته بعد میرم دکتر و صدای قلب نازتو میشنوم کاش بهم سونوگرافی هم بده خیلی دلتنگتم دلم برای دیدنت لک زده مامانی هر روز میرم به کمدتو و لباست نگاه میکنم و کلی قربون صدقه اش میرم همش پیش خودم میگم یعنی تو چه شکلی هستی شکل من یا بابا یا دوتامون یا هیچکدوم ؟ انشاا..که صحیح و سالم بعدشم شکل مامانی باشی فرشته من دوست دارم
نظرات شما عزیزان: